کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می برون زان چهره شاداب گل می آورد

    از زمین پاک بیرون آب گل می آورد

    چون کتان تاب وصالم نیست، ورنه بی طلب

    بهر جیب و دامنم مهتاب گل می آورد

    باده را موقوف فصل گل مکن کز خرمی

    هر قدر باید شراب ناب گل می آورد

    می شود روشن چراغ خاکساران عاقبت

    بر مزار بیکسان مهتاب گل می آورد

    از خجالت آب چون شبنم شود آن ساده دل

    کز چمن در حلقه احباب گل می آورد

    نیست دربار من خونین جگر جز لخت دل

    در کنار از کشتیم گرداب گل می آورد

    هر که افتاده است صادق در محبت همچو صبح

    در کنار از مهر عالمتاب گل می آورد

    نیست ممکن گل نچیند عاشق از بیطاقتی

    رشته در آغوش پیچ و تاب گل می آورد

    اشک و آه ماست بی حاصل، وگرنه از چمن

    باد بوی گل برون و آب گل می آورد

    زاهدی را کان بهشتی روی باشد در نظر

    در زمستان صائب از محراب گل می آورد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha