به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
تا نکرد از گریه چشم خویش را خاور سفید
از گریبانش نشد مهر بلند اختر سفید
عقل معذورست اگر شد در فروغ عشق محو
پیش خورشید درخشان چون شود اختر سفید؟
عاشق صادق نمی اندیشد از روز حساب
نامه صبح است در هنگامه محشر سفید
از خط مشکین یکی صد شد صفای عارضش
نامه آیینه می گردد زخاکستر سفید
تیشه از خون روی سخت کوهکن را سرخ کرد
تا نسازد راه قصر یار را دیگر سفید
از بناگوش تو دارد صبح چندین آب و تاب
می نماید از صفای شیر این شکر سفید
خون خود را مشک کردن کار هر بیدرد نیست
نافه را گردید ازین اندیشه موی سر سفید
دفتر ایام از افکار رنگین ساده بود
شد زنور رای صائب روی این دفتر سفید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.