کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زپا عشاق را آن نرگس مستانه اندازد

    زهی ساقی که عالم را به یک پیمانه اندازد

    نمی گیرد به دندان پشت دست خود سبکدستی

    که پیش از سیل رخت خود برون از خانه اندازد

    نه ای گر مرد عشق از حلقه عشاق بیرون رو

    که آن شمع آتش از پروانه در پروانه اندازد

    چو اوراق خزان بلبل به روی یکدیگر ریزد

    به هر گلشن که دست آن شاخ گل مستانه اندازد

    تو چون بیرون روی از انجمن، شمع گران تمکین

    به جان بی نفس خود را برون از خانه اندازد

    حجاب عشق تا برجاست از عاشق چه می آید؟

    گرفتم خویش را در خلوت جانانه اندازد

    درین بحر گران لنگر حبابی می شود واصل

    که از سر خرقه خود را سبکروحانه اندازد

    گرفتاری عنان از دست بیرون می برد، ورنه

    مرا در دام هیهات است حرص دانه اندازد

    زخورشید بلند اقبال او صائب عجب دارم

    که پرتو بر در و دیوار این ویرانه اندازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha