صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۹۹۷: زپا عشاق را آن نرگس مستانه اندازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زپا عشاق را آن نرگس مستانه اندازد زهی ساقی که عالم را به یک پیمانه اندازد نمی گیرد به دندان پشت دست خود سبکدستی که پیش از سیل رخت خود برون از خانه اندازد نه ای گر مرد عشق از حلقه عشاق بیرون رو که آن شمع آتش از پروانه در پروانه اندازد چو اوراق خزان بلبل به روی یکدیگر ریزد به هر گلشن که دست آن شاخ گل مستانه اندازد تو چون بیرون روی از انجمن، شمع گران تمکین به جان بی نفس خود را برون از خانه اندازد حجاب عشق تا برجاست از عاشق چه می آید؟ گرفتم خویش را در خلوت جانانه اندازد درین بحر گران لنگر حبابی می شود واصل که از سر خرقه خود را سبکروحانه اندازد گرفتاری عنان از دست بیرون می برد، ورنه مرا در دام هیهات است حرص دانه اندازد زخورشید بلند اقبال او صائب عجب دارم که پرتو بر در و دیوار این ویرانه اندازد صائب تبریزی