کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سبکروحی که چون پروانه بر گرد سخن گردد

    نفس در سینه اش چون سوخت شمع انجمن گردد

    زخون تا شد تهی دل می خلد در سینه تنگم

    گل بی خار چون شد خشک خار پیرهن گردد

    کجا نوبت به من افتد، که هر جا هست بینایی

    به امید فتادن گرد آن چاه ذقن گردد

    در آن گلشن که آید در سخن لعل گهر بارش

    زشبنم آب حسرت غنچه ها را در دهن گردد

    چو از می آتشین گردد عقیق آبدار او

    سهیل از شرمساری پنبه داغ یمن گردد

    لب میگون او خوش حرف شد در روزگار خط

    جوانتر می شود کیفیتش چون می کهن گردد

    تواند تنگ در آغوش خود آورد مرکز را

    سبکسیری که چون پرگار گرد خویشتن گردد

    ندارد فکر کنعان یوسف از بیمهری اخوان

    که غربت با عزیزی دلنشین تر از وطن گردد

    دل روشن کند شیرین سخن صائب سخنور را

    که بی آیینه هیهات است طوطی خوش سخن گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha