به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
به ابرام آن که از دنیاپرستان کام می گیرد
زریگ از چربدستی روغن بادام می گیرد
گلستان می کند نزدیکی معشوق زندان را
به ذوق گنج، قارون زیر خاک آرام می گیرد
به پیغامی از ان لبهای شکربار خرسندم
که دور افتاده فیض بوسه از پیغام می گیرد
فضولیهای مهمان بر خسیسان بار می باشد
فلک را زود دل از مردم خود کام می گیرد
چه بیتاب است در گرداندن جا خاتم دولت
به روی دست، اخگر بیش ازین آرام می گیرد
کسی از رهروان توفیق وصل کعبه دریابد
که چشمش از سفیدی جامه احرام می گیرد
زجمعیت چه حاصل چون تقاضا نیست همراهش؟
تهیدست است از نو کیسه هر کس وام می گیرد
زچشم شور حاسد تلخ شد خوابم، چه حرف است این
که تلخی را نمک از طینت بادام می گیرد؟
به چوب از شانه دست زلف بست از دلبری خالش
که چون افتاد گیرا دانه جای دام می گیرد
چرا سازم زحرف تلخ جانان رو ترش صائب؟
که آن لبهای شیرین تلخی از دشنام می گیرد
اگر میخانه قسمت تهی شد از می صافی
که درد باده را صائب ز درد آشام می گیرد؟
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.