کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کسی از زلف پریشان خونبهای دل نمی گیرد

    صبا را کس به خون لاله بسمل نمی گیرد

    زبخششهای عشق (پاک) طینت سینه ای دارم

    که چون آیینه کین سنگ را در دل نمی گیرد

    عجب دارم همای وصل بر من سایه اندازد

    که جغد ازنا کسی در خانه ام منزل نمی گیرد

    اگر دامن زند در کشتن ما بر میان قاتل

    به خاک و خون تپیدن را کس از بسمل نمی گیرد

    اگر خاکستر پروانه دارد شعله غیرت

    چرا خون چراغ کشته از محفل نمی گیرد؟

    لحد گهواره سان می لرزد از بیتابی جسمم

    زشوخی کشتیم آرام در ساحل نمی گیرد

    زسوز سینه مجنون صحرایی عجب دارم

    که چون فانوس، آتش در دل محمل نمی گیرد

    طلبکار تو چون سیلاب بر قلزم زند خود را

    به هر فرسنگ چون سنگ نشان منزل نمی گیرد

    چسان در رخنه دل داغ عشقش را کنم پنهان؟

    کسی آیینه خورشید را در گل نمی گیرد

    دل ما در تلاش زخم دارد همت دیگر

    به یک زخم نمایان دست از قاتل نمی گیرد

    مرا این شیوه صائب ()خویشتن دارد

    که گر پیکان به چشمش می زنی در دل نمی گیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha