به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
سر شوریده من هر نفس صد آرزو دارد
زهی ساقی که چندین رنگ می در یک کدو دارد
به این منگر که بر لب مهر آن خورشید رو دارد
که با هر ذره چون خورشید چندین گفتگو دارد
منم کز تشنگی آب از دم شمشیر می جویم
وگرنه هر سرخاری ازو آبی به جو دارد
بغیر از گرم رفتاری من بیکس که را دارم؟
که در شبها چراغم پیش پای جستجو دارد
ورق گردانی باد خزان سازد نفس گیرش
زگل هر کس که چون بلبل نظر بر رنگ و بو دارد
مجو برگ نشاط از عالم دلمرده امکان
که تاک این گلستان اشک خونین در گلو دارد
کنند از خاکساران اغنیا در یوزه همت
که ساغرهای زرین چشم بر دست سبو دارد
مباش ای پاکدامن از شبیخون هوس ایمن
کز این بی آبرو پیراهن یوسف رفو دارد
چنان ناسازگاری عام شد در روزگار ما
که طفل از شیر مادر استخوان اندر گلو دارد؟
گوارا باد ذوق گریه پنهان بر آن بلبل
که گل را در لباس اشک شبنم تازه رو دارد
زدست تنگ غم آه از گلویم برنمی آید
خوش آن گردن که طوق از حلقه های موی او دارد
مریز آب رخ خود بهر آب زندگی صائب
که خضر وقت گردد هر که پاس آبرو دارد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.