کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به خواب آن چشم دل از عاشق ناشاد می گیرد

    به چشم بسته صید خویش این صیاد می گیرد

    کنم با کوه چون نسبت ترا در پله تمکین؟

    که تمکین تو ره بر ناله و فریاد می گیرد

    نگیرد در تو افسون من بی دست و پا، ورنه

    نگاه عجز من تیغ از کف جلاد می گیرد

    مکن استادگی در قتلم ای سرو سبک جولان

    که خون شمع ناحق کشته را از باد می گیرد؟

    زند سرپنجه با خورشید در هنگامه دعوی

    بر رویی که نقش از سیلی استاد می گیرد

    به روی سخت نتوان باز کرد از سر کدورت را

    که بیش از شیشه زنگ آیینه فولاد می گیرد

    مگر از پرده غفلت حجابی در میان آید

    وگرنه زود دل از عالم ایجاد می گیرد

    تو در این خاکدان از لنگر غفلت زمین گیری

    وگرنه سیل را دل زین خراب آباد می گیرد

    هنرور شو که کوه بیستون با آن سرافرازی

    بلندآوازگی از تیشه فرهاد می گیرد

    نظر چون عنکبوت از گوشه گیری بر مگس دارد

    اگر کنجی زمردم زاهد شیاد می گیرد

    به توفیق خدا دست ولایت چون علم گردد

    سلیمان زمان سال دگر بغداد می گیرد

    ز تلخیهای عالم نشأه می می برد صائب

    جوانمردی که از پیر مغان ارشاد می گیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha