کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سخن رنگ اثر از سینه افگار می گیرد

    نسیم ساده دل بوی گل از گلزار می گیرد

    تماشای رخش در پرده می کردم، ندانستم

    که این آیینه از آب گهر زنگار می گیرد

    که در بیرون در مانده است کامشب بوستان پیرا

    به جوش لاله و گل رخنه دیوار می گیرد؟

    فریب عقل خوردم، دامن مستی رها کردم

    ندانستم که اینجا محتسب هشیار می گیرد

    درخت بی ثمر بارست بر دل، سرو اگر باشد

    جهان را زود دل از مردم بیکار می گیرد

    به آه و ناله گفتم دل تهی سازم، ندانستم

    که عشق اول زبان زین لشکر خونخوار می گیرد

    اگرچه شبنم این بوستانم در عزیزیها

    غبار خاطر من رخنه دیوار می گیرد

    رگ خوابی که می داند کمند عیش بیدردش

    دل بیدار عاشق رشته زنار می گیرد

    پذیرای نصیحت نیست دل اهل تنعم را

    چو کاغذ چرب باشد نقش را دشوار می گیرد

    خیانتهای پنهان می کشد آخر به رسوایی

    که دزد خانگی را شحنه در بازار می گیرد

    زجوش لاله پروا نیست سیل نوبهاران را

    کجا خون دامن آن سرو خوش رفتار می گیرد؟

    چه آتش بود عشق افکند در خرمن مرا صائب؟

    که جوش مغز هر دم از سرم دستار می گیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha