به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دل سنگ از شکست دانه من آب می گردد
زعاجز نالی من آسیا گرداب می گردد
زبال افشانی پروانه می ریزم زیکدیگر
سرشک شمع در ویرانه ام سیلاب می گردد
زلال جویبار تیغ او خاصیتی دارد
که هر کس می گذارد سر در او سیراب می گردد
سهی سروی که من چون سایه می گردم به دنبالش
زمین چون آسمان از جلوه اش بیتاب می گردد
به آن موی میان از پیچ و تاب امیدها دارم
که می گردد یکی چون رشته ها همتاب می گردد
مپیچ از خاکساری سر، که هر کس از سر رغبت
به این دیوار پشت خود دهد محراب می گردد
زنومیدی گل امید آب و رنگ می گیرد
که از لب تشنگی تبخاله ها سیراب می گردد
به این سامان نخواهد ماند دایم چرخ دولابی
شود ویران دکان هر که از دولاب می گردد
منم آن ماهی حیران درین دریای بی پایان
که از خشکی نفس در کام من قلاب می گردد
ندارد هیچ کس چون ابر آیین سخاوت را
که گوهر می فشاند و زخجالت آب می گردد
به بی برگی قناعت با دل بیدار کن صائب
که اسباب فراغت پرده های خواب می گردد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.