صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۸۳۲: دل سنگ از شکست دانه من آب می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل سنگ از شکست دانه من آب می گردد زعاجز نالی من آسیا گرداب می گردد زبال افشانی پروانه می ریزم زیکدیگر سرشک شمع در ویرانه ام سیلاب می گردد زلال جویبار تیغ او خاصیتی دارد که هر کس می گذارد سر در او سیراب می گردد سهی سروی که من چون سایه می گردم به دنبالش زمین چون آسمان از جلوه اش بیتاب می گردد به آن موی میان از پیچ و تاب امیدها دارم که می گردد یکی چون رشته ها همتاب می گردد مپیچ از خاکساری سر، که هر کس از سر رغبت به این دیوار پشت خود دهد محراب می گردد زنومیدی گل امید آب و رنگ می گیرد که از لب تشنگی تبخاله ها سیراب می گردد به این سامان نخواهد ماند دایم چرخ دولابی شود ویران دکان هر که از دولاب می گردد منم آن ماهی حیران درین دریای بی پایان که از خشکی نفس در کام من قلاب می گردد ندارد هیچ کس چون ابر آیین سخاوت را که گوهر می فشاند و زخجالت آب می گردد به بی برگی قناعت با دل بیدار کن صائب که اسباب فراغت پرده های خواب می گردد صائب تبریزی