به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زخاطر ریشه غم دور ساغر بر نمی آرد
که صیقل از دل آیینه جوهر بر نمی آرد
خموشی پیشه کن تا دامن معنی به دست آری
که بی پاس نفس غواص گوهر بر نمی آرد
که زیر چرخ گردن می فرازد از تهی مغزی؟
که از تیر حوادث چون هدف پر بر نمی آرد
عجب دارم که از مکتوب شوق آمیز من قاصد
چرا از پای خود پر چون کبوتر بر نمی آرد
نفس چون راست سازم در حریم وصل آن بدخو؟
که دود عود آنجا سر زمجمر بر نمی آرد
اسیر شش جهت را نیست جز تسلیم درمانی
که نقش این مهره را از قید ششدر برنمی آرد
به بال کاغذین بیرون شدن من آرزو دارم
از ان آتش که بال و پر سمندر بر نمی آرد
زحرف پوچ خجلت نیست نادان را، که می گوید
که تخم پوچ از مغز زمین سر برنمی آرد؟
ز زلف ماتمی آورد صائب شانه سر بیرون
زکار در هم ما هیچ کس سر بر نمی آرد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.