کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود

    چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود

    قفل دل را نیست مفتاحی بغیر از دست سعی

    سنگ زن بر سینه تا این در به رویت وا شود

    گربه سنگ و آهن از چشم بدان گیرم پناه

    چشم بد از سنگ و آهن چون شرر پیدا شود

    می توان روز سیاه از خصم داد خود گرفت

    صبر آن دارم که خط گرد رخش پیدا شود

    در مقام حیرت دیدار، حرف وصوت نیست

    طوطی ازآیینه حیرانم که چون گویا شود

    چون نیفتد دل به حال مرگ بی شور جنون؟

    خلوت گورست خم چون خالی از صهبا شود

    شور عشق است این که بی سر کرد صد منصور را

    از سر ما کی به دستار پریشان وا شود؟

    هر طلسمی را به نام باددستی بسته اند

    غنچه دل از نسیم صبح محشر وا شود

    آبرو صائب به گوهر دادن از دون همتی است

    وقت ابری خوش که دست خالی از دریا شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha