کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر چنین چشم ترم میراب هامون می شود

    رفته رفته گردبادش بید مجنون می شود

    از ضمیر صاف خود گرد تعلق شسته است

    قطره در دست صدف زان در مکنون می شود

    پیر دیر از خشت خم گر لوح تعلیمش کند

    طفل ما در هفته اول فلاطون می شود

    بس که دارد بر گلویم اشک خونین کار تنگ

    می رساند تا به لب خود را نفس خون می شود

    دسترنج کوهکن حاشا که ماند پیش عشق

    تیشه فولاد نعل پای گلگون می شود

    در دیار ما که رسم بی کلاهی کسوت است

    هر که سر از تاج می پیچد فریدون می شود

    خاک خور چون آفتاب و زر به دامن بخش کن

    کانچه در خاکش گذاری رزق قارون می شود

    پسته اش گر در شکر ریزی چنین بندد کمر

    خواب تلخ از دیده بادام بیرون می شود

    چون نسوزد دل درون سینه من چون چراغ؟

    چهره آیینه از عکس تو گلگون می شود

    در دل شب صائب از دل ناله گرمی بکش

    لشکر غفلت پریشان زین شبیخون می شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha