کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با زمین گیری کمان آسمان نتوان کشید

    تا نگردی راست چون تیر، این کمان نتوان کشید

    تا نسازی نفس سرکش را چو عیسی زیر دست

    توسن افلاک را در زیر ران نتوان کشید

    خودنمایی راست صد زخم نمایان در کمین

    در هوای تیر، گردن چون نشان نتوان کشید

    از ملامت روی نتوان تافتن در راه عشق

    پا به فریاد جرس از کاروان نتوان کشید

    زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است

    تا نگردی مست این بار گران نتوان کشید

    می زنم بر کوچه دیوانگی در این بهار

    بیش ازین خجلت ز روی کودکان نتوان کشید

    پنجه در سر پنجه شاهین اگر باید فکند

    دست خود چون بهله زان موی میان نتوان کشید

    با تهیدستی توان مغلوب کردن نفس را

    اسب سرکش را به دست پر، عنان نتوان کشید

    ناله ام در دل گره شد، رفت تا بلبل زباغ

    بی هم آوازی نفس در گلستان نتوان کشید

    برنیارد زهد خشک از تن به گردون رو(ح را)

    بر فلک خود را به پای نردبان نتوان کشید

    بر امید گنج نتوان دید روی ما را

    تلخرویی بهر گل از باغبان نتوان کشید

    چند خواهی کرد صائب عشقبازی در لباس؟

    پرده بر رخساره ماه از کتان نتوان کشید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha