به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
با وجود مرگ، کی هستی گوارا می شود؟
تلخی ماتم کجا شیرین به حلوا می شود
بر سر بازار چون آیینه های ساده لوح
جوهر بیناییم خرج تماشا می شود
هر بلندی پست می گردد به تدریج زمان
آخر این کهسارها دامان صحرا می شود
کوهکن از نقش شیرین پشت خود بر کوه داد
لاف بیکارست هر جا کار گویا می شود
از هجوم آهوان صحرا به مجنون تنگ شد
عشق در هر جا بود هنگامه پیدا می شود
می فتد در رشته کارم ز گوهر صد گره
چون صدف گر عقده ای از کار من وا می شود
گر چنین بالد به خود باغ از نوید مقدمت
سبزه خوابیده اش چون سرو رعنا می شود
سنگ راه اتحاد سالک است افسردگی
چون گهر شد قطره دور از وصل دریا می شود
دیده هرکس که روشن شد به نور اتحاد
نه فلک در دیده اش یک چشم بینا می شود
بیضه از فریاد بلبل چون جرس نالان شده است
عشق در گهواره ناطق همچو عیسی می شود
بر دد و دام است خون عاشقان صائب حرام
در دهان شیر مجنون بی محابا می شود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.