به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
در سخن گفتن خطای جاهلان پیدا شود
تیر کج چون از کمان بیرون رود رسوا شود
چون صدف هرکس که دندان بر سر دندان نهد
سینه اش بی گفتگو گنجینه دریا شود
اهل دل را صحبت بی نسبتان مهر لب است
غنچه هیهات است در دامان گلچین وا شود
سخت جانی سد راه اتحاد سالک است
در صدف آب گهر چون واصل دریا شود؟
دست و پای باغبان بوسیدن از دون همتی است
سعی کن تا بی کلید این در به رویت وا شود
ناخن غیرت کن ناسور داغ لاله را
در گلستانی که داغ من چمن پیرا شود
گر به خاطر بگذراند چشم خونبار مرا
کاسه گرداب پر خون در کف دریا شود
مهر خاموشی چه سازد با دل پر شور من؟
حلقه گرداب چون مهر لب دریا شود؟
از لب شیرین او هر جا که حرفی بگذرد
در شکر طوطی چو مغز پسته ناپیدا شود
گوهری دارم که گر از جیب بیرون آورم
از فروغش پله میزان ید بیضا شود
پرده پندار سد راه وحدت گشته است
چون حباب از خود کند قالب تهی، دریا شود
نسبت خفاش با عیسی، چو عیسی با خداست
می شود عیسی خدا، خفاش اگر عیسی شود
دست رد بر سینه دریا گذارد چون صدف
هر که صائب آشنای عالم بالا
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.