صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۶۵۵: در سخن گفتن خطای جاهلان پیدا شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در سخن گفتن خطای جاهلان پیدا شود تیر کج چون از کمان بیرون رود رسوا شود چون صدف هرکس که دندان بر سر دندان نهد سینه اش بی گفتگو گنجینه دریا شود اهل دل را صحبت بی نسبتان مهر لب است غنچه هیهات است در دامان گلچین وا شود سخت جانی سد راه اتحاد سالک است در صدف آب گهر چون واصل دریا شود؟ دست و پای باغبان بوسیدن از دون همتی است سعی کن تا بی کلید این در به رویت وا شود ناخن غیرت کن ناسور داغ لاله را در گلستانی که داغ من چمن پیرا شود گر به خاطر بگذراند چشم خونبار مرا کاسه گرداب پر خون در کف دریا شود مهر خاموشی چه سازد با دل پر شور من؟ حلقه گرداب چون مهر لب دریا شود؟ از لب شیرین او هر جا که حرفی بگذرد در شکر طوطی چو مغز پسته ناپیدا شود گوهری دارم که گر از جیب بیرون آورم از فروغش پله میزان ید بیضا شود پرده پندار سد راه وحدت گشته است چون حباب از خود کند قالب تهی، دریا شود نسبت خفاش با عیسی، چو عیسی با خداست می شود عیسی خدا، خفاش اگر عیسی شود دست رد بر سینه دریا گذارد چون صدف هر که صائب آشنای عالم بالا صائب تبریزی