به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گر به ظاهر حسن میل آرمیدن می کند
راست چون آهو نفس بهر رمیدن می کند
گر چمن پیرا کند منع تماشایی بجاست
در گلستانی که دیدن کار چیدن می کند
چشم ازان سیب ذقن در پرده شرم آب ده
کز نگاه گرم، انداز چکیدن می کند
زانفعال قامت او سرو با آن سرکشی
بر زمین از سایه مشق خط کشیدن می کند
گرچه صددل هست چون تسبیح در هر رشته اش
دل به زلفش جای خود باز از تپیدن می کند
از مکیدن تشنگی را کم اگر سازد عقیق
تشنه را سیراب لعل او به دیدن می کند
در کهنسالی ندارد بد گهر دست از ستم
ترک خونریزی کجا تیغ از خمیدن می کند؟
شکوه از قسمت ندارد جز پشیمانی ثمر
شیر را خون طفل از پستان گزیدن می کند
زاهد خشکی که می لافد ز تأثیر نفس
تیغ چوبینی است تهدید بریدن می کند
هست در میزان بینش هر سبک مغزی گران
برگ کاهی چشم را منع از پریدن می کند
از تأمل می شود گفتار صائب بی گره
باده ناصاف را صافی چکیدن می کند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.