کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دم زخواهش چون مصفا شد دم عیسی بود

    دست چون شد از طمع کوته ید بیضا بود

    هیچ روزن بی فروغ آفتاب فیض نیست

    دیده سوزن به کار خویشتن بینا بود

    در سواد شهر نتوان عشق را پوشیده داشت

    پرده اسرار عاشق دامن صحرا بود

    چشم ما از خاک عزلت می پذیرد روشنی

    صیقل آیینه ما شهپر عنقا بود

    هر که از خود شد تهی، پر شد زآب زندگی

    از سبکباری کدو تاج سر دریا بود

    مجلس آرایی به دستوری که باید کرده اند

    نور آگاهی اگر در دیده بینا بود

    مدعا از وصل، لب از بوسه شیرین کردن است

    روز ماتم بهتر از عیدی که بی حلوا بود

    پرتو شمع تجلی را نپوشد لاله زار

    فکر صائب در میان فکرها پیدا بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha