کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از قبول نقش، دل دایم پریشان حال بود

    گر غباری داشت این آیینه از تمثال بود

    از تهی چشمان گره در کار من امروز نیست

    آب کشت من مدام از چشمه غربال بود

    از گشاد لب در تشویش واشد بر رخش

    در رحم از فکر روزی طفل فارغبال بود

    خاک زن در چشم خودبینی که از آب حیات

    سد اسکندر همین آیینه اقبال بود

    آهوان از تنگ میدانی به من گشتند رام

    بس که از شور جنونم دشت مالامال بود

    داغ خوش پرگاری من بود خال نوخطان

    تا دل سوداییم در حلقه اطفال بود

    دل خنک شد تا دهن بستم زحرف نیک و بد

    مهر خاموشی تب گفتار را تبخال بود

    عمر من شد صرف صائب در تمنای محال

    تار و پود هستی من رشته آمال بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha