صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۶۲۶: از قبول نقش، دل دایم پریشان حال بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از قبول نقش، دل دایم پریشان حال بود گر غباری داشت این آیینه از تمثال بود از تهی چشمان گره در کار من امروز نیست آب کشت من مدام از چشمه غربال بود از گشاد لب در تشویش واشد بر رخش در رحم از فکر روزی طفل فارغبال بود خاک زن در چشم خودبینی که از آب حیات سد اسکندر همین آیینه اقبال بود آهوان از تنگ میدانی به من گشتند رام بس که از شور جنونم دشت مالامال بود داغ خوش پرگاری من بود خال نوخطان تا دل سوداییم در حلقه اطفال بود دل خنک شد تا دهن بستم زحرف نیک و بد مهر خاموشی تب گفتار را تبخال بود عمر من شد صرف صائب در تمنای محال تار و پود هستی من رشته آمال بود صائب تبریزی