به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دل ز بی برگی جگردارانه در خون می رود
تیغ از عریان تنی مردانه در خون می رود
گردبادش جلوه فواره خون می کند
در بیابانی که این دیوانه در خون می رود
می شود اسباب راحت مایه آزار من
خوابم از رنگینی افسانه در خون می رود
طالع خوش قسمتی دارم که در بزم بهشت
گر به کوثر می زنم پیمانه در خون می رود
می کند دیوانه در سنگ ملامت سیر گل
در بر و آغوش گل، فرزانه در خون می رود
می شود شیرین به امید گهر دریای تلخ
جان به ذوق صحبت جانانه در خون می رود
بس که زلف اوست از دلهای خونین مایه دار
باد در خون می نشیند، شانه در خون می رود
از رعونت می شود خون هواجویان هدر
شاخ گل از جلوه مستانه در خون می رود
همچو داغ لاله مادر خون حصاری گشته ایم
هر که می آید به این ویرانه در خون می رود
می کند از سایه آن جامه گلگون احتراز
گرچه از جرأت دل دیوانه در خون می رود
تازه می گردد چو داغ لاله صائب داغ من
هر که را بینم جگردارانه در خون می رود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.