صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۶۵۰: دل ز بی برگی جگردارانه در خون می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ز بی برگی جگردارانه در خون می رود تیغ از عریان تنی مردانه در خون می رود گردبادش جلوه فواره خون می کند در بیابانی که این دیوانه در خون می رود می شود اسباب راحت مایه آزار من خوابم از رنگینی افسانه در خون می رود طالع خوش قسمتی دارم که در بزم بهشت گر به کوثر می زنم پیمانه در خون می رود می کند دیوانه در سنگ ملامت سیر گل در بر و آغوش گل، فرزانه در خون می رود می شود شیرین به امید گهر دریای تلخ جان به ذوق صحبت جانانه در خون می رود بس که زلف اوست از دلهای خونین مایه دار باد در خون می نشیند، شانه در خون می رود از رعونت می شود خون هواجویان هدر شاخ گل از جلوه مستانه در خون می رود همچو داغ لاله مادر خون حصاری گشته ایم هر که می آید به این ویرانه در خون می رود می کند از سایه آن جامه گلگون احتراز گرچه از جرأت دل دیوانه در خون می رود تازه می گردد چو داغ لاله صائب داغ من هر که را بینم جگردارانه در خون می رود صائب تبریزی