به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
از سعادت در دماغش بیضه پندار بود
مغز مغرور هما را استخوان در کار بود
عشق در هر دل که شمع بیقراری بر فروخت
اولین پروانه اش مهر لب اظهار بود
خانه ما در پناه پستی دیوار ماند
ورنه سیلاب حوادث سخت بی زنهار بود
گفتم از گردون گشاید کار من، شد بسته تر
آن که روشنگر تصور کردمش زنگار بود
تا دماغ ما به هوش آمد جهان افسرده گشت
عید طفلان بود تا دیوانه در بازار بود
سرو در قید رعونت ماند از آزادگی
عجب ما را گوشمال بندگی در کار بود
پرده گوش اجابت شبنم از سیماب داشت
بلبل بی طالع ما تا درین گلزار بود
شب که بی روی تو در پیمانه می می ریختم
خنده مینا به گوشم ناله بیمار بود
تا فکندم بار خلق از دوش، افتادم زپای
کشتی من در گرانباری سبکرفتار بود
تا نیفتادم، ندیدم کعبه مقصود را
در میان ما همین استادگی دیوار بود
نیست حق تربیت صائب به من آیینه را
طوطی من در حریم بیضه خوش گفتار بود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.