کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر چنین نشو و نما آن نخل موزون می کند

    سرو را بار خجالت بید مجنون می کند

    قرب و بعدی در میان عاشق و معشوق نیست

    قطره سیر بحر در دامان هامون می کند

    چاره ای گر هست درد عشق را، بیچارگی است

    این گره را ناخن تدبیر افزون می کند

    می تواند از دل ما خار غم بیرون کشید

    هر که تیغ از پنجه خورشید بیرون می کند

    وصل جای اضطراب شوق نتواند گرفت

    سیل در آغوش دریا یاد هامون می کند

    تاز زخم ما جدا شد خنجر او خون گریست

    چون فتد ماهی به خشکی یاد جیحون می کند

    نیست غیر از دست خالی پرده پوشی سرو را

    بی سرانجامی چه با یاران موزون می کند!

    می بری را خاطر آزاده ای باید چو سرو

    تنگدستی بید را فی الحال مجنون می کند

    چین ابرو عاشقان را می کند گستاختر

    خضرکی ره را غلط از نعل وارون می کند؟

    هر که می گوید به گردون از گرفتاری سخن

    حلقه دیگر به زنجیر خود افزون می کند

    اندکی دارد خبر از درد ارباب سخن

    هر که صائب مصرعی چون سرو موزون می کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha