کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که آن لبهای میگون را تماشا می کند

    چشم می پوشد زحیرانی دهن وا می کند

    از نگاهی می دهد جان چشم او عشاق را

    نرگس بیمار اینجا کار عیسی می کند

    روی آتشناک خون بوسه می آرد به جوش

    جلوه مستانه حشر آرزوها می کند

    بی حجابی آرزو را می کند مطلق عنان

    خنده گل دست گلچین را به خود وا می کند

    اینقدر تعجیل در دلسوزی عاشق چرا؟

    بیش ازین با چوب خشک آتش مدارا می کند

    چون گل از خمیازه آغوش می ریزد زهم

    هر که آن سرو خرامان را تماشا می کند

    از صراحی گرد نان دارد کسی را در نظر

    شاخ گل دستی که در گلزار بالا می کند

    آن که رو در خلوت آیینه تنها کرده است

    کاش می دانست تنهایی چه با ما می کند

    کوه غم بر سینه من ابر رحمت می شود

    در دل من داغ کار چشم بینا می کند

    هر سرخاری چو مجنون گردنی افراخته است

    ناقه لیلی مگر آهنگ صحرا می کند؟

    صائب این حسن بسامانی که من دیدم ازو

    دیده آیینه را سیر از تماشا می کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha