صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۵۴۴: هر که آن لبهای میگون را تماشا می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که آن لبهای میگون را تماشا می کند چشم می پوشد زحیرانی دهن وا می کند از نگاهی می دهد جان چشم او عشاق را نرگس بیمار اینجا کار عیسی می کند روی آتشناک خون بوسه می آرد به جوش جلوه مستانه حشر آرزوها می کند بی حجابی آرزو را می کند مطلق عنان خنده گل دست گلچین را به خود وا می کند اینقدر تعجیل در دلسوزی عاشق چرا؟ بیش ازین با چوب خشک آتش مدارا می کند چون گل از خمیازه آغوش می ریزد زهم هر که آن سرو خرامان را تماشا می کند از صراحی گرد نان دارد کسی را در نظر شاخ گل دستی که در گلزار بالا می کند آن که رو در خلوت آیینه تنها کرده است کاش می دانست تنهایی چه با ما می کند کوه غم بر سینه من ابر رحمت می شود در دل من داغ کار چشم بینا می کند هر سرخاری چو مجنون گردنی افراخته است ناقه لیلی مگر آهنگ صحرا می کند؟ صائب این حسن بسامانی که من دیدم ازو دیده آیینه را سیر از تماشا می کند صائب تبریزی