به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
با دهان خشک هر کس خنده تر می زند
ساغر تبخاله اش پهلو به کوثر می زند
سیر چشمان را نسازد تنگدستی دربدر
حلقه خود را از تهی چشمی به هر در می زند
می کند خاکسترم در لامکان پرواز و شوق
همچنان بر آتشم دامان محشر می زند
شد زسودا استخوان پهلوی من بس که خشک
گر کنم بستر زسنگ خاره مسطر می زند
در زمان عقد دندان و لب جان بخش تو
در صدفها پیچ و تاب رشته گوهر می زند
می فزاید حرص را نعمت که در دریای شهد
دست و پا مور حریص از بهر شکر می زند
آن که گل بر سر زند، غافل که هنگام زدن
دست را با شاخ گل یکبار بر سر می زند
چون علم در راستی هر کس سرآمد گشته است
بی محابا غوطه در دریای لشکر می زند
هر که می گوید حدیث عشق با افسردگان
از تهی مغزی به خون مرده نشتر می زند
گرچه صائب بستر و بالین من از آتش است
مرغ روح من زخامی همچنان پر می زند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.