کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که چین منع از ابروی دربان وا کند

    از دم عقرب گره را هم به دندان وا کند

    گوهر شهوار گردد آبرو چون شد گره

    کس چه لازم چون صدف لب پیش نیسان وا کند؟

    می توان در گوشه عزلت به خود پرداختن

    یوسف ما را مگر دل چاه و زندان وا کند

    اختر اقبال خال و خط بلند افتاده است

    جای خود را مور در دست سلیمان وا کند

    مهره گل گردد از گرد کسادی آفتاب

    هر کجا حسن گلوسوز تو دکان وا کند

    در دل پرناوک من نیست جای عشق، تنگ

    برق جای خویش آسان در نیستان وا کند

    هر که دست خود کند پیش تهیدستان دراز

    بر امید میوه زیر سرو دامان وا کند

    می کند بی خانمان چندین دل آشفته را

    عقده ای هر کس ازان زلف پریشان وا کند

    هرگز از مژگان گشادی دیده ما را نشد

    کی گره از کار دریا دست مرجان وا کند؟

    نوبهار برق جولان بلبل ما را نداد

    آنقدر فرصت که بالی در گلستان وا کند

    شرم رخسار تو گلها را سراسر غنچه کرد

    پیش دیوان قیامت کیست دیوان وا کند؟

    خنده رویان چمن سر در گریبان می کشند

    در گلستانی که یار ما گریبان وا کند

    می شود ملک سلیمان، خانه ای چون چشم مور

    گر در دل میزبان بر روی مهمان وا کند

    از هوای تر شود آیینه ما بی غبار

    رشته باران گره از کار مستان وا کند

    در فضای لامکان از غنچه خسبان بود دل

    بال و پر چون در سپهر تنگ میدان وا کند؟

    می تواند سرمه در کار سخن سنجان کند

    هر که صائب بال شهرت در صفاهان وا کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha