کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زلف دلها را به دور خط نگهبانی کند

    چون شود معزول عامل سبحه گردانی کند

    دست گلچین می شود هر خار مژگانی که هست

    از عرق چون چهره ساقی گل افشانی کند

    شکر قاتل را به خاموشی ادا کردم که نقش

    خامه نقاش را تحسین به حیرانی کند

    چون صنوبر در سر هر موی دارد ناله ای

    هر که دلهای پریشان را نگهبانی کرد

    معنی فرمانروایی نیست جز اجرای حکم

    در سرای خویش هر موری سلیمانی کند

    شرط مهمانی غذای روح سامان دادن است

    اهل دل راهر که می خواهد که مهمانی کند

    از گرانجانان سبکروحی که کلفت می کشد

    با سبکروحان نمی باید گرانجانی کند

    زندگانی تلخ بر دریا شود هر گه صدف

    دست خود را باز پیش ابر نیسانی کند

    قد چو خم شد، زود می آید بسر دوران عمر

    وسعت میدان چه با این اسب چوگانی کند؟

    زخمی شمشیر زهرآلود منت، از کریم

    مد احسان را شمار چین پیشانی کند

    نغمه داودی اینجا در پس صد پرده است

    پیش صائب کیست بلبل تا غزلخوانی کند؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha