کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    غافلی کز دل نفس بی یاد یزدان می کشد

    دلو خود خالی برون از چاه کنعان می کشد

    در بیابانی که ما سرگشتگان افتاده ایم

    پای حیرت گردباد آنجا به دامان می کشد

    گر به ظاهر زاهد از دنیا کند پهلو تهی

    از فریب او مشو غافل که میدان می کشد

    از تزلزل قدر آسایش شود ظاهر که خاک

    توتیا گردد به چشم هر که طوفان می کشد

    دیده مغرور ما مشکل پسند افتاده است

    ورنه مجنون ناز لیلی از غزالان می کشد

    آتش یاقوت را دست تظلم کوته است

    از چه قاتل دامن از خاک شهیدان می کشد؟

    تا نگردد غافل از حال گرفتاران خویش

    عشق چندی ماه کنعان را به زندان می کشد

    رو نمی گرداند از چین جبین نفس خسیس

    این گدای خیره چوب از دست دربان می کشد

    نخل بارآور ز زیر بار می آید برون

    جذبه دیوانه سنگ از دست طفلان می کشد

    می رسد آزار بد گوهر به روشن گوهران

    پنجه خونین به روی بحر مرجان می کشد

    تا صف مژگان آهو چشم ما را دیده است

    خط زمژگان بر زمین خورشید تابان می کشد

    ناتوانان بر زبردستان عالم غالبند

    آب خود از زهره شیر این نیستان می کشد

    هر که صائب همچو مجنون ذوق رسوایی چشید

    منت رطل گران از سنگ طفلان می کشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha