صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۹۰: می برون زان چهره شاداب گل می آورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می برون زان چهره شاداب گل می آورد از زمین پاک بیرون آب گل می آورد چون کتان تاب وصالم نیست، ورنه بی طلب بهر جیب و دامنم مهتاب گل می آورد باده را موقوف فصل گل مکن کز خرمی هر قدر باید شراب ناب گل می آورد می شود روشن چراغ خاکساران عاقبت بر مزار بیکسان مهتاب گل می آورد از خجالت آب چون شبنم شود آن ساده دل کز چمن در حلقه احباب گل می آورد نیست دربار من خونین جگر جز لخت دل در کنار از کشتیم گرداب گل می آورد هر که افتاده است صادق در محبت همچو صبح در کنار از مهر عالمتاب گل می آورد نیست ممکن گل نچیند عاشق از بیطاقتی رشته در آغوش پیچ و تاب گل می آورد اشک و آه ماست بی حاصل، وگرنه از چمن باد بوی گل برون و آب گل می آورد زاهدی را کان بهشتی روی باشد در نظر در زمستان صائب از محراب گل می آورد صائب تبریزی