کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از خودگذشتگان را آیینه بی غبارست

    پیوسته صاف باشد بحری که بی کنارست

    دنیا طلب محال است در خاک و خون نغلطد

    موج سراب این دشت شمشیر آبدارست

    ته جرعه خزان است رنگ شکسته من

    رنگ شکفته تو سرجوش نوبهارست

    دلجویی حریفان بالاترست از برد

    از باختن شود شاد رندی که خوش قمارست

    از درد و داغ عاشق بر خویشتن نلرزد

    آتش بود گلستان بر زر چو خوش عیارست

    چون شعله سرکش افتاد محتاج خار و خس نیست

    سودا چو گشت کامل مستغنی از بهارست

    گر اعتبار ناقص باشد کمال مردم

    بی اعتباری ما موقوف اعتبارست

    مجبور حق نگردد آلوده معاصی

    بد کردن خلایق برهان اختیارست

    از آفتاب پرتو صائب جدا نباشد

    واصل بود به جانان جانی که بیقرارست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha