کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خط لب لعل ترا بی آب نتوانست کرد

    نقش، کم آب از عقیق ناب نتوانست کرد

    سوخت خط هر چند در افسانه پردازی نفس

    فتنه چشم ترا در خواب نتوانست کرد

    بیقراری می شود در گوهر افزون آب را

    وصل درمان دل بیتاب نتوانست کرد

    دل نیاسود از تپیدن یک نفس در سینه ام

    جای خود را گرم این سیماب نتوانست کرد

    پرده خوابش زبیداری فزونتر می شود

    هر که ترک عالم اسباب نتوانست کرد

    زیر گردون عمر ما بگذشت در سرگشتگی

    موج لنگر در دل گرداب نتوانست کرد

    بر لب آب حیات از تشنگی جان می دهد

    گرم رفتاری که دل را آب نتوانست کرد

    چون به آب زندگی نسبت کنم می را، که او

    تشنه ای را بیشتر سیراب نتوانست کرد

    روی گرمی از فلک هر گز نصیب ما نشد

    پشت ما را گرم این سنجاب نتوانست کرد

    از اجل پروا نمی باشد دل بیدار را

    چشم انجم را کسی در خواب نتوانست کرد

    چاره داغ دل پروانه جانباز را

    مرهم کافوری مهتاب نتواست کرد

    آه ما از پستی این خاکدان در دل شکست

    شمع قامت راست در محراب نتوانست کرد

    تا دل دریای وحدت صائب از بیطاقتی

    هیچ جا آرام چون سیلاب نتوانست کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha