کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چرخ زنگاری مرا غمناک نتوانست کرد

    این دخان چشم مرا نمناک نتوانست کرد

    از گهر گرد یتیمی شست آب چشم من

    گرد کلفت از دل من پاک نتوانست کرد

    خاک پیش تشنگان هرگز نگیرد جای آب

    چاره مخمور می، تریاک نتوانست کرد

    بر لب گفتار هر کس مهر خاموشی نزد

    جنت دربسته را ادراک نتوانست کرد

    گرچه چندین دست بیرون کرد از یک آستین

    عقده ای باز از دل خود تاک نتوانست کرد

    غنچه دلگیر ما از تنگی این گلستان

    بر مراد دل گریبان چاک نتوانست کرد

    وای بر آن کس که در شبها پی تسخیر فیض

    دیده بیدار خود، فتراک نتوانست کرد

    می تراود بوی درد از خرقه خونین دلان

    نافه بوی خویش را امساک نتوانست کرد

    از زمین خاکساری پوچ بیرون آمدیم

    تخم ما نشو و نما در خاک نتوانست کرد

    ماه عید از سینه ام گرد کدورت را نبرد

    زنگ ازین آیینه صیقل پاک نتوانست کرد

    با تهی چشمی چه سازد نعمت روی زمین؟

    سیر چشم دام صائب خاک نتوانست کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha