کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خود به خود چشم تو در گفتارست

    بیخودی لازمه بیمارست

    با حدیث لب جان پرور او

    بوی گل چون نفس بیمارست

    رزق اهل نظر از پرتو حسن

    روزی آینه از دیدارست

    فلک بی سر و پا فانوسی است

    که چراغش ز دل بیمارست

    تو نداری سر سودا، ورنه

    یوسفی در سر هر بازارست

    دل به ماتمکده خاک مبند

    گر دل زنده ترا در کارست

    ریگ این بادیه خون آشام است

    خاک این مرحله آدمخوارست

    سربلندی ثمر بی برگی است

    خار را جا به سر دیوارست

    سینه چاکان ترا چون گل صبح

    مغز آشفته تر از دستارست

    در تن مرده دلان رشته جان

    پر کاهی است که بر دیوارست

    عقل و فطرت به جوی نستانند

    دوردور شکم و دستارست

    سیر و دور فلک ناهموار

    چون تو هموار شوی هموارست

    بر من از زهر ملامت صائب

    هر سر موی، زبان مارست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha