به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بر رخ ممکن بود پیوسته گرد احتیاج
لازم این نشأه افتاده است درد احتیاج
در گذر از عالم امکان که این وحشت سرا
بستر بیمار را ماند ز درد احتیاج
خرقه اش را بخیه از دندان سگ باشد مدام
هر تهیدستی که گردد کوچه گرد احتیاج
از فشار قبر بر گوش حدیثی خورده است
هر که را در هم نیفشرده است درد احتیاج
باغ بر هم خورده را ماند در ایام خزان
ساحت روی زمین از رنگ زرد احتیاج
در شجاعت آدمی هر چند چون رستم بود
می شود چون زال عاجز در نبرد احتیاج
می کند گل از نسیم صبح این معنی، که نیست
سینه روشندلان بی آه سرد احتیاج
بی نیازی سرکشی می آورد، زان لطف حق
بندگان را مبتلا سازد به درد احتیاج
اغنیا را فرق کردن از فقیران مشکل است
بس که صائب عام گردیده است درد احتیاج
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.