به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
روشندلان به هر که رسیدند همچو صبح
دادند جان، نفس نکشیدند همچو صبح
شکر خدا که عاقبت کار، عاشقان
پیراهنی به صدق دریدند همچو صبح
جمعی که پی به داغ مکافات برده اند
یک گل فزون ز باغ نچیدند همچو صبح
از گرد کینه صاف بود آبگینه ام
ناف مرا به مهر بریدند همچو صبح
تا شیشه گردن از سر دیوار خم کشید
مستان بغل گشاده دویدند همچو صبح
صائب خموش باش که خورشید طلعتان
بر ما رقم به صدق کشیدند همچو صبح
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.