کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شد زسر گردانی من بس که حیران گردباد

    کرد گردش را فرامش در بیابان گردباد

    چون ندارد ریشه در صحرای امکان گردباد

    می برد آوارگی زود از بیابان گردباد

    ریشه در خاک تعلق نیست اهل شوق را

    می رود بیرون ز دنیا پایکوبان گردباد

    نیست با تن جان وحشت دیده را دلبستگی

    می فشاند گرد هستی از خود آسان گردباد

    خار خار شوق دارد جنگ با آسودگی

    تا نفس دارد نیاساید زجولان گردباد

    بر نیاید تخم امید من مجنون ز خاک

    گرچه شد از گریه ام سرو خرامان گردباد

    خار خار شوق در دل کار بال و پر کند

    طی به یک پا می کند چندین بیابان گردباد

    تیره بختی می کند کوته زبان لاف را

    در دل شبها نمی باشد نمایان گردباد

    دولت سر در هوایان را نمی باشد دوام

    می شود در جلوه ای از دیده پنهان گردباد

    تنگنای شهر زندان است بر سر گشتگان

    راست می سازد نفس را در بیابان گردباد

    از ره صحرانوردان تا توان برچید خار

    نیست ممکن پای خود پیچد به دامان گردباد

    چشم خونبارم چنین در گریه گر طوفان کند

    می شود فواره خون در بیابان گردباد

    می کند زخم زبان شوریدگان را گرمتر

    خار و خس را بال و پر سازد زجولان گردباد

    از جنون دوری من بس که دارد پیچ و تاب

    برنمی آرد سر لاف از گریبان گردباد

    چون به جولان گرم گردد شوق آتش پای من

    می شود انگشت زنهار بیابان گردباد

    گر زمد آه من در دل ندارد خارها

    از چه می باشد غبارآلود و پیچان گردباد؟

    من به سر طی می کنم صائب ره باریک تیغ

    گربه یک پا می کند قطع بیابان گردباد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha