به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
سر گردان چند از من آن سرو خرامان بگذرد
از غبار هستی من دامن افشان بگذرد
دل زمن می گیرد و روی دلش با دیگری است
اینچنین ظلمی مگر در کافرستان بگذرد
مرکز پرگار گردون گردد از آسودگی
هر سر آزاده ای کز فکر سامان بگذرد
سر بر آرد از گریبان حیات جاودان
هر که زیر تیغ جانان از سر جان بگذرد
با دو صد امید خاک راه او گردیده ام
آه اگر از خاک من برچیده دامان بگذرد
چون من حیران توانم از تماشایش گذشت؟
آب نتوانست از آن سرو خرامان بگذرد
در حریم وصل از نومیدی من آگه است
با دهان خشک هر کس زآب حیوان بگذرد
در برون باغ بوی گل مرا دیوانه کرد
تا چها بر بلبل از قرب گلستان بگذرد
در زمین پاک صائب قطره گوهر می شود
از صدف ظلم است خشک آن ابر نیسان بگذرد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.