صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۴۱: سر گردان چند از من آن سرو خرامان بگذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر گردان چند از من آن سرو خرامان بگذرد از غبار هستی من دامن افشان بگذرد دل زمن می گیرد و روی دلش با دیگری است اینچنین ظلمی مگر در کافرستان بگذرد مرکز پرگار گردون گردد از آسودگی هر سر آزاده ای کز فکر سامان بگذرد سر بر آرد از گریبان حیات جاودان هر که زیر تیغ جانان از سر جان بگذرد با دو صد امید خاک راه او گردیده ام آه اگر از خاک من برچیده دامان بگذرد چون من حیران توانم از تماشایش گذشت؟ آب نتوانست از آن سرو خرامان بگذرد در حریم وصل از نومیدی من آگه است با دهان خشک هر کس زآب حیوان بگذرد در برون باغ بوی گل مرا دیوانه کرد تا چها بر بلبل از قرب گلستان بگذرد در زمین پاک صائب قطره گوهر می شود از صدف ظلم است خشک آن ابر نیسان بگذرد صائب تبریزی