صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۰۹۲: هر عاشق از رهی به حریم وصال رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر عاشق از رهی به حریم وصال رفت مجنون پی سیاهی چشم غزال رفت چشم و دهان یار تلافی کند مگر عمر عزیز را که به خواب و خیال رفت خالش به خط سپرد دل خون گرفته را از دزد آنچه ماند به تاراج فال رفت روشن بود که چیست سرانجام ناقصان در عالمی که بدر ازو چون هلال رفت خاکش به سر، که بیضه درین آشیان نهد مرغی که بر فلک بتواند به بال رفت حاشا که گردد آتش دوزخ به گرد من زآنهاکه بر من از عرق انفعال رفت صائب به موم از آتش سوزان نرفته است از فکر آنچه بر من نازک خیال رفت صائب تبریزی