به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ما صافدلان را چه غم از گرد و غبارست؟
زنگار بر آیینه ما جوش بهارست
یک ذره ز سرگشتگی آزار نداریم
بر کشتی ما حلقه گرداب حصارست
چشمی که فروغ از دل بیدار ندارد
شمعی است که شایسته بالین مزارست
چشم بد خورشید مرا بس که گزیده است
پیشانی صبحم به نظر سینه مارست
چون کام صدف قطره ربایی فن من نیست
چون موج، کمند طلبم بحر شکارست
بلبل شده مشغول به پرداز پر و بال
غافل که شکرخنده گل برق سوارست
در آب و عرق از چه نشسته است ز انجم؟
گر عشق نه بر توسن افلاک سوارست
بگسل ز جهان، ز اطلس افلاک گذر کن
سد ره سوزن، گره آخر تارست
در سینه پر ناوک صائب نفس گرم
برقی است که پنهان شده در بوته خارست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.