صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۲۶: ما صافدلان را چه غم از گرد و غبارست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما صافدلان را چه غم از گرد و غبارست؟ زنگار بر آیینه ما جوش بهارست یک ذره ز سرگشتگی آزار نداریم بر کشتی ما حلقه گرداب حصارست چشمی که فروغ از دل بیدار ندارد شمعی است که شایسته بالین مزارست چشم بد خورشید مرا بس که گزیده است پیشانی صبحم به نظر سینه مارست چون کام صدف قطره ربایی فن من نیست چون موج، کمند طلبم بحر شکارست بلبل شده مشغول به پرداز پر و بال غافل که شکرخنده گل برق سوارست در آب و عرق از چه نشسته است ز انجم؟ گر عشق نه بر توسن افلاک سوارست بگسل ز جهان، ز اطلس افلاک گذر کن سد ره سوزن، گره آخر تارست در سینه پر ناوک صائب نفس گرم برقی است که پنهان شده در بوته خارست صائب تبریزی