به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بار غم از دلم می گلرنگ بر نداشت
این سیل هرگز از ره من سنگ برنداشت
از بس فشرد گریه بیدادگر مرا
ناخن ز کاوش دل من رنگ برنداشت
اوقات خود ز مشق پریشان سیاه کرد
چشمی که نسخه زان خط شبرنگ برنداشت
از شور عشق سلسله جنبان عالمم
مرغی مرا ندید که آهنگ برنداشت
شد کهربا به خون جگر لعل آبدار
از می خزان چهره ما رنگ برنداشت
یارب شود چو دست سبو خشک زیر سر
دستی که در شکستن من سنگ برنداشت
چون برگ لله گر چه به خون غوطه ها زدیم
بخت سیه ز دامن ما چنگ برنداشت
برداشتیم بار غم خلق سالها
از راه ما اگر چه کسی سنگ برنداشت
بسم الله امید بود زخم تیغ عشق
بی حاصل آن که زخم چنین جنگ برنداشت
هر چند همچو سایه فتادم به پای خلق
از خاک ره مرا کسی از ننگ برنداشت
صائب ز بزم عقده گشایان کناره کرد
ناز نسیم، غنچه دلتنگ برنداشت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.