به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
از فکر زلف یار رهایی امید نیست
سودای او شبی است که صبحش پدید نیست
باشد نصیب بی ثمران حسن عاقبت
شیرازه نبات به جز چوب بید نیست
در چشم عاشقی که زبان دان ناز شد
چین جبین یار، کم از ماه عید نیست
در سوختن بلند نشد دود این سپند
چون من کسی ز نشو و نما ناامید نیست
محرومیم ز دل ز غبار علایق است
از گرد کاروان رخ یوسف پدید نیست
صائب دلش سیاه ازین صبح کاذب است
هر چند موی نافه ز پیری سفید نیست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.