کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از بیقراری دل اندوهگین خویش
    خجلت کشم همیشه ز پهلونشین خویش
    در وادیی که روبه قفا می روند خلق
    در قعر چاهم از نظر دوربین خویش
    ای وای اگر مرا نکند آب،انفعال
    زین تخمها که کاشته ام در زمین خویش
    آن خرمنم که خوشه اشک است حاصلم
    از جیب و دامن تهی خوشه چین خویش
    یوسف به سیم قلب فروشی ز عقل نیست
    ما صلح کرده ایم زدنیا به دین خویش
    یک نقش بیش نیست نگین را و لعل او
    دارد هزار رنگ سخن درنگین خویش
    از بس گرفته است مرا در میان گناه
    از شرم ننگرم به یسار و یمین خویش
    دایم به خون گرم شفق غوطه می خورم
    چون صبح صادق از نفس راستین خویش
    چون شبنم است بستر و بالین من ز گل
    در خارزار، از نظر پاک بین خویش
    گرد یتیمی گهر پاک من شود
    گرد از دلی که بسترم از آستین خویش
    چون گل فریب خنده شادی نمی خوریم
    نقش مراد ماست ز چین جبین خویش
    صید مراد ازوست که درصید گاه عشق
    گردد تمام چشم وبود درکمین خویش
    صائب ز هر که هست به کردار کمترم
    در گفتگو اگر چه ندارم قرین خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha