کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صاف چون صبح است با عالم دل بی کینه ام
    می توان رو دید از روشندلی در سینه ام
    از می روشن سیاهی آب حیوان می شود
    نیست بر خاطر غباری از شب ادینه ام
    گر زنم مهر خموشی برلب خود می شود
    کشتی دریایی از آب گهر گنجینه ام
    داشت چون طوطی نهان در زنگ خودبینی مرا
    تا نظر بستم ز خود بی زنگ شد آیینه ام
    نیستند ایمن ز چشم زخم روشن گوهران
    دارد از جوهر زره زیر قبا آیینه ام
    فقر بر من از خسیسی چون گدایان پینه نیست
    رقعه حاجت ندارد خرقه پشمینه ام
    تا سفیدی از سیاهی فرق کردم چون قلم
    بود دایم مشرق زخم نمایان سینه ام
    یکقلم گر موج دریا دست یغمایی شود
    صائب از گوهر نمی گردد تهی گنجینه ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha